آنچه یك گالری دار یا موزه دار، باید برای مدیریت، اجرا و نمایش آثار هنرمندان بداند؟

Gallery-management-

قبل از پیدایش گالری های هنر ، موزه ها میزبان آثار و گنجینه های فرهنگ و هنر تمدن ها بوده اند ، و آنچه امروز گالری می خوانیم در گذشته بسیار خصوصی و محدود وجود داشت . اما امروزه گالری ها ، برای ارائه و گسترش فرهنگ و باورها در نظام هنر های تجسمی ، بستری را برای این نتایج و دستاوردهای هنرمندان ، به وجود آورده اند ، گالری ها با صرف هزینه و انرژی و دانش كافی ، هنرمندان پیشكسوت و جوان را به گالری ها می خوانند و به نمایش آثارشان و انعكاس پیام هایشان مددرسان می شوند .

هرچند گالری دار برای اعتبار گالری خود میل دارد كه با هنرمندان نامدار و صاحب فكر و تكنیك كار كند تا بر افزایش اعتبار هنری محیط كار خود بیفزاید ، اما هیچ كدامشان هنرمندان جوانی را كه دارای خلاقیت باشند ، برای نوجویی تلاش كنند و روش های اجرایی و فكری ای را در پیش داشته باشند كه تا كنون پدیدار نشده است را برای نمایش ایده هایشان ، ناامید نمی كنند و برای اجرا و آگاهسازی سایرین برای ورود به گالری ها ، بالاترین سطح را در ارائه و تبلیغ در نظر میگیرند .

گالری دار  این نكته مهم را برای هر هنرمندی كه خواهان همكاری با آنان هست ، در نظر دارند . زیرا نبوغ و شیوه های نو ، در چهارچوب بصری ، در عرصه هنر ، مهمترین اصل است . و با معرفی هر هنرمند جوان و نوجو ، گالری نیز مطمئنا به اهداف پیش رونده ی خود نزدیك تر می شود .

دوره آموزشی⇐ گالری داری و مجموعه گردانی

برای تشخیص و شناخت هنرهای تجسمی با رویكردهایی كه در قرن حاضر ظهور كرده و هر لحظه در حال تحول و انشعاب به هنرهای جدیدتر است ، یكسری موضوعات مهمی وجود دارند كه از لابلای سخنان ، اندیشمندان و نظریه پردازان هنری انتخاب شده است كه اگر گالری دار، یا فردی كه موظف به انتخاب و تشخیص آثار است ، از آن مطلع باشد  و زمینه دانش خود را در همه زوایا ، گسترش دهد ، هم میتواند ناقد خوبی باشد و هم گزینش های مرتبط تر با دوران خود را داشته باشد .

در این مبحث ، منتخبی از مهمترین ها را اشاره میكنیم ، تا بهترین و موثرترین آثار هنری ، در جریان تقابل سازنده با مخاطبین و هنرمند و در نهایت گالری ، به سرانجام دلخواه برسد .

نگاهی گذرا و بنیادی برای شناختن مفاهیم ادبی و هنری

شكل اثر هنری ، چگونه باید بیانگری كند و آیا نظامی برای درك و تحلیل ساختار زیبایی شناسی در وادی هنر وجود دارد؟

درك اهمیت شكل هنری چیست ؟

هنگامی كه ما با پیامی هنری یا غیر هنری مواجه می شویم ، در مرحله اول توجه خود را به درك آن معطوف می كنیم . عناصر نشانه دار آن را می یابیم و می كوشیم دامنه ی تاثیراتش را در ساختار دنبال كنیم ، دیگر به فرستنده ی پیام و دلالت هایش و آن زمینه ی تاریخی اجتماعی و گاه روانی كه اثر هنری در آن پدید آمده اعتنا نمی كنیم ، در این لحظه آشنایی ما با كاركرد زیباشناسانه اثر رخ می دهد . این درس هنری را رومن یاكوبسن نظریه پرداز برجسته روسی كه در قرن بیستم می زیست به ما آموخته است . قبل از توصیف نظریات این درس نگاهی اجمالی به مباحث فلسفه ی هنر سده ی نوزدهم می اندازیم كه تاكید را بر ( خود اثر هنری ) و بیانگری شكل آن می گذاشتند . هنرمندان و فیلسوفان هریك به شیوه های متفاوت اعتقاد داشتند اما در جریان مباحث خود ناگزیر به بررسی شكل می پرداختند .

یكی از این موارد مشهور بحث جان راسكین درباره آثار ویلیام ترنر است كه در كتاب نقاشان مدرن در سال 1843 به رشته تحریر درامد ، راسكین نقاشی را بیان ادراك حسی نقاش میدانست كه تاثیر ابژه ها بر ذهن اوست و در این مبحث از ( پل های ) ترنر كه با شگرد یكسانی در نقاشی هایش موجود است مثال آورد .راسكین این پل ها را شكلی تجریدی كه از نتیجه قیاس میان پل های واقعی بود می دانست و از این رو اعلام كرد كه در فهم شگرد ( ترنر ) ، مفاهیمی كهنه چون ابداع ، شیوه و شگرد دیگر كارایی ندارند و باید مستقیم به تحلیل تاثیر شكل بر ادراك حسی پرداخت .

البته باید یاداور شد كه راسكین به وابستگی هنر و اخلاق علاقه داشت و پیروان هنر ناب و اصالت زیبایی شناسی كارهای اورا رد می كردند .

اصالت زیبایی شناسی و استقلال اثر هنری

آیا باید اصول نانوشته زیبایی شناسی را در نظر قرار داد یا زشتی نیز از ابعاد هنری برخوردار است ؟ 

ریشه ی اصلی برداشت متفكران سده ی نوزدهم از اهمیت شكل اثر هنری را باید در اصل كلیدی زیبایی شناسی كلاسیك یعنی ( استقلال اثر هنری ) یافت كه كانت آن را با صراحت و دقت در سنجش نیروی داوری عنوان كرد ، كانت این حیطه را با هیچگونه نظام علمی سرو كار نمی داد و آن را تنها در قلمرو زیبا شناسی و نیروهای حسی ارزیابی می كرد . بر اساس همین برداشت اصلی بود كه حتی ناقدان آن زیبایی شناسی ، مثلا نظریه پردازان رومانتیك ، از مفاهیم تازه ای چون هنر ناب ، الهام ، نبوغ و حتی گاه از استقلال هنرمند از مسائل زمانه اش یاد می كردند و این تاثیر ژرفی بر هنرمندان نیمه ی نخست سده ی نوزدهم داشت . ادگار آلن پو به صراحت در مورد فرمانبرداری هنرمند از اثرش نوشت . او كه متاثر از نوشته های رمانتیك ها به سنت ادبیات گوتیك روی آورده بود ، این را نیز از آن ها آموخته بود كه ( ناب ترین لذات از زیبایی سرچشمه می گیرند ) و تحقق اصل زیباشناسانه … یكسر مستقل از حقیقتی است كه هدف خردورزی دانسته می شود . این حلقه ی اصلی ارتباط نوشته های پو با بودلر و دلیل تاثیرپذیری شاعر بزرگ فرانسوی از اوست .

ادگار-آلن-پو-min_7
ادگار آلن پو

حتی عنوان مهمترین مجموعه شعر بودلر یعنی ( گل های شر ) نمایانگر استقلال هنر و زیبایی از جهان ارزش هاست و چنان كه ژرژ باتای گفته است ، نشان می دهد كه زیبایی حتی علیرغم شر ( و چه بسا از راه شر ، یعنی از راه خواست بدی بر بدی ، و نه برای هدفی دیگر ) باز پرستیدنی است . بودلر شعرهای خود را (یك كتاب هنری ناب) می خواند و هرچند با پیروان آیین هنر برای هنر همراه نبود و برداشت نخستین نویسندگان این آیین را ( خیالپردازی كودكانه ) می نامید ، و كارشان را انكار طبیعت آدمی می دانست ، یادآور شد كه تخیل انسانی همانطور كه هنر را ساخته ، اخلاق ، استعاره و قیاس را نیز آفریده است ، اما این را نیز می افزود كه این تخیل قادر است ( دنیایی نو ، و قلمرو تجربه های حسی نو بیافریند ) و از همین جا همراهی ناخواسته ی خود را با آنان نشان می داد . بسیاری از سنت ها غالبا زشتی را در تضاد با زیبایی قرار می دهند ، اما این مفهوم در بسیاری از بافت های فرهنگی دارای بار مثبت نیز هست ، همچون مفهوم هنر كه در هر مكتبی این دوستاره متقابل را كه در دایره جاذبه خود گیر افتاده اند را ، برای تضادهای خود ارائه می دهد . موازی بودن مفاهیم اخلاقی روانی با زمینه اجتماعی ، هنرمندان را در چالش هایی قرار می دهد كه برای بیان درونیات خود دست به نوآوری می زدند و پس از لحظه هایی سردرگمی ، اثر پیام خود را گذاشته اند .

بودلر نوشت :  ( بیشتر نظریات نادرست درباره ی زیبایی و زشتی از ایده ی اخلاق كه در سده ی هجدهم رایج بود برخاسته است ) . درست به دلیل همین باور بودلر به استقلال هنر از موقعیت اجتماعی و فكری بود كه شكل اثر هنری در نظرش اهمیت یافت .

هاله ابهام

بودلر در آثار نقادانه اش و به ویژه در نوشته هایش در مورد هنر نقاشی به بررسی شكل گرایانه روی آورد . به نظر او هنر تصویرگری نمی تواند صرفا بیانگر عواطف آشكار هنرمند باشد ، بلكه ناگزیر از جنبه های ناشناخته ای خبر می آورد ، یا به بیان بهتر به سویه های نا آگاهانه ای اشاره دارد ، و در نتیجه همه چیز را در هاله ای از ابهام می پوشاند . این هاله همان شكل اثر است . بودلر كوشید این نكته را در مورد كارهای نقاش محبوبش دلاكروا نشان دهد و موفق شد كه از راه بررسی شكل پرده های نقاش به نتایج تازه ای دست بیابد ، مثلا نشان داد كه تضاد رنگ های سبز و سرخ در آثار دلاكروا سازنده ی ( موقعیتی نمادین ) است كه مارا از جهان تقلید شدنی دور می كند و به دنیایی درونی می كشاند كه حتی برای خود هنرمند ناشناخته است ، دنیایی كه فقط به گونه ای تصنعی و فراواقعی قابل بیان است . از این رو حقیقت هنر را فقط در دروغ می توان یافت . این نكته ی مهمی بود كه نیچه با خواندن نوشته های بودلر آموخت و آن را بنیان كارهای خود درباره ی استعاره قرار داد .

Ferdinand-Victo-min_17_11zon
دلاكروا

آیا باید باور داشت كه تنها هنر ما را رستگار می كند ؟

آیین ( اصالت زیبایی شناسی ) كه در پایان سده ی نوزدهم در انگلستان رشد كرد ، دیدگاهی همانند با بودلر را سرمشق كار خود قرار داد . این مكتب حتی پیش از آنكه واكنشی به تحلیل های تاریخی و اجتماعی آثار هنری باشد ، علیه تحلیل های اخلاقی ناقدانی چون راسكین بود . اسكاروایلد در این دشمنی با وابسته كردن هنر با مسائل دنیوی و خاصه اخلاقی تا آنجا پیش رفت كه در مقاله ای نوشت : ( من هنر را واقعیت متعالی ، و زندگی را گونه ای حكایت می دانم ) و افزود كه در این دنیا چیزی به كمك من نمی آید ، نه اخلاق ، نه دین ، نه آدمی نه هیچ چیز مگر هنر .

اسكاروایلد در یكی از درخشان ترین كارهای زندگی اش كه مقاله ای است به نام ( ناقد در مقام هنرمند ) نوشت : ( زیبایی نماد نمادهاست ، همه چیز را آشكار می كند ، زیرا هیچ چیز را بیان نمی كند ) و هدف از فعالیت هنری نه محصول تجربه بلكه خود تجربه است .

Oscar-Wilde-min_1_11zon
اسكاروایلد

مفهوم ساختار نهایی در اثر هنری چگونه تجزیه و تحلیل می شود؟

لوی استروس در بررسی مناسبات ساختاری چهار نكته مهم و اساسی را مطرح می كند . تعریف این ساختارها را همان شكلی كه ژان پیاژه می داند بازگو می كند ، یعنی اجزاء آن زندگی مستقلی ندارند ، واقعیتی پویا را دارند كه شكلش مدام در حال دگرگونی است ، با توجه به این اصول این نكات بدین شكل می باشند :

1 – قوانین آگاهانه ای كه در یك مجموعه مناسبات ساختاری یافتنی است ، می توانند به فرض هایی ناخودآگاه تحویل شوند .

2- در ساختار هیچ واحدی بدون مورد متقابلش مطرح نمی شود ، یعنی هر واحد بر اساس تقابل های دوتایی وجود دارد و شناخته می شود .

3- هر نظام و هر ساختار ، فراتر از پیكربندی عوامل تشكیل دهنده ی خود وجود دارد ، و كاركردش از مناسبات درونی عناصرش دانسته می شود .

4- قوانین كلی ( مثلا قوانین دگرگونی های ساختاری ) فقط با در نظر گرفتن توامان هر سه مورد بالا قابل فهم است .

لوی استروس ، نظریه پرداز و قومشناس برجسته فرانسوی ، در كتاب مردمشناسی و هنر ، اصول و نظریتی كلیدی را عنوان می كند ، و مرزهای متضاد را در مرگ و زندگی ، طبیعت و فرهنگ … را مشخص میكند و زیرساخت ها را واكاوی می كند .

در فصلی از این كتاب با عنوان ( هنر به منزله ی دستگاهی از نشانه ها ) می خوانیم كه هنر در میانراه زبان و ابژه قرار دارد . نه مثل زبان یكسر از ابژه ها گسسته است ، و نه صرفا بیان یا بازسازدهنده آن هاست . اما از این نسبت زبان با هنر ، یااز این تعریف كه هنر نیز چون دستگاهی از نشانه هاست نباید به این نكته باور آورد كه هنر لزوما دارای پیامی است . این نكته را هم نباید فراموش كرد كه هنر به هرحال با دنیای چیزها ارتباط دارد و نظامی نیست كه خود مرجع خویش باشد . لوی استروس بنیان روش ساختاری تحلیل متن را محكم كرد ، و بی هیچ گزافه گویی شناخت ساختار گرایی او به ( آیین مسلط در بررسی هنری ) منجر شد .

نشانه شناسی

برای نكته بعدی این بحث كه سیرو سفر در آن تمامی ندارد و افق های آن هر دم درحال وسعت است ، به سرچشمه ی نشانه ها باز می گردیم تا از زبان یكی از پایه گذارانش ، انواع آن را بشناسیم . حدود یك سده ی پیش چارلز سندرس پیرس ، در این مورد نظریه ای ارائه كرد كه هنوز معتبر است . او نشانه ها را به سه دسته شمایلی ، نمایه ای و نمادین تقسیم كرد . نشانه های شمایلی آنهایند كه بر اساس شباهت با موضوع شكل گرفته باشند مثل یك عكس ، یا پرده ای نقاشی ناتورالیستی ، و به یك معنا ماكت بناها ، مدل ها و حتی نقشه ها . شماری از نشانه شناسان ، دیاگرام را نیز نشانه ای شمایلی می شناسند ، چرا كه مناسبات میان اجزا را بر اساس شباهت ترسیم می كند .

دسته دوم نشانه های نمایه ای هستن كه بر اساس نسبتی درونی ( و بیشتر علت و معلولی ) با موضوع شكل می گیرند . ساعت نشانه ای است از زمان و دود نشانه ای است از آتش . بسیاری از علائم پزشكی نشانه های نمایه ای هستند .

اما دسته ی سوم بیشترین نشانه هایند ، و بر اساس قراردادی با موضوع نسبت میابند . نشانه های زبانی ، نت های موسیقی ، رنگ های چراغ راهنما ، لباس مشكی به علامت عزاداری ، بسیاری از اداها و شكلك های صورت و بدن ، و در واقع بخش اصلی نشانه ها نمادین هستند . در سخن هنری این نشانه ها بسیار اهمیت دارند ، و یكی از دلایلی كه نشانه شناسان در مورد اهمیت آشنایی با زبانشناسی در بررسی هنری ارائه می كنند از اینجا می آید .

آنان كشف رازهای نشانه های نمادین را از راه دقت به متداول ترین انواع این نشانه ها ، یعنی نشانه های زبانی ، پیشنهاد می كنند . اینجا به اشاره ای بگویم كه هنوز میان نشانه شناسان بحثی هست كه آیا یك عكس نشانه ای شمایلی است یا نمایه ای ؟ و اومبرتو اكو از این نظر دفاع كرده كه عكساز نشانه های شمایلی نیست و اساسا مفهوم شباهت در حد نشانه های دیداری استوار است كه قراردادهایی نشانه شناسانه . به تازگی پژوهشگران پیشنهاد كرده اند میان نشانه هایی شمایلی و نشانه های پلاستیك تفاوت قائل شویم . تقسیم بندی پیرس از نشانه ها منحصر به تقسیمبندی سه گانه بالا نمی شود ، اما این مهمترین نمونه در دسته بندی هایی است كه او از نشانه ها ارائه كرد .

دیدگاهتان را بنویسید

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد
واتس اپتلفن